● تحلیل ساختاری و کارکردی فوتبال ( علل و عوامل ریشه ای پدید آمدن آن )
تحلیل ساختاری ، کارکردی فوتبال به عنوان « پدیده ای اجتماعی » ، یعنی چیزی که می توان آثار و نتایج اجتماعی آنرا به شکل عینی بررسی کرد ، نیاز به بررسی تاریخی مسئله دارد. بهمین لحاظ برمی گردیم به گذشته های دور و منشاء پیدایش فوتبال را در میان مردمان گذشته جستجو می کنیم.
از منظر روانشناسی اجتماعی اریک فروم می گوید: « عمیق ترین نیاز بشر نیاز اوست به غلبه بر جدایی و رهایی از این زندان تنهایی ». از نظر او انسانها به بهانه های مختلف می کوشند از تنهایی رهایی یابند و با دیگران پیوند برقرار نمایند ، و بازی به طور کل و فوتبال به طور اخص هم یکی از همین روشهاست. در گذشته و هم اکنون شیوه های متفاوتی از فوتبال وجود داشته و دارد: فوتبال انگلیسی ، آمریکایی ، اسکاتلندی ، فرانسوی ، ایتالیایی و … .
شاید بتوانیم ریشه های فوتبال را در افسانه های فرانسویان جستجو کنیم. در آنجا نوعی از فوتبال به نام « لاسول » وجود داشته که از کلمه سول به معنای خورشید گرفته شده است ، شیء گرد که حامی زندگی و حفاظت از آنها بوده است. اما این که چرا این نماد و سمبل اجتماعی با پا لگد می خورده است معلوم نیست.
در شهر « اسکان » اسکاتلند نیز کشاورزان برای برکت بخشیدن به محصولات خویش ، به شکل جمعی سر قربانی شان را با پا لگد می زده اند و هدف آن بوده که آنرا داخل سوراخهایی فرو ببرند ، که با انجام این کار به افزایش محصول آن سالشان امیدوار می شدند. این گونه بازیها ، برای این مردمان بیشتر جنبه اعتقادی و اسطوره ای داشته است.
اما در سالهای بعد این کار جمعی به وسیله ای در جهت ارضاء حس برتری طلبی و نشاندهنده قدرت تبدیل گشته است. از آنجمله می توان به رقابت میان دو دهکده ( در فرانسه بازهم ) برای وارد کردن توپ به درون یکی از خانه های دهکده طرف مقابل اشاره کرد. در این رقابت که تعداد بازیکنان نامشخص بوده ، افراد هر دهکده سعی می کرده اند که توپ را گرفته و با گذر از تپه ها و راه های پرپیچ و خم آنرا به درون یکی از خانه های ده مقابل بیندازند. که اگر کسی می توانست آنها را متوقف کند یا به زمین بزند می توانست توپ را تصاحب کند ( چیزی نزدیک به فوتبال آمریکایی امروزه ). این بازیها با خشونت و رقابت شدیدی همراه بوده است و کشیشانشان غالبا معتقد بودند که این توپ روح شیطان را با خود به همراه دارد چرا که هرکس آنرا می گیرد مثل دیوانه ها می شود و روحیه جنگندگی پیدا می کند. بهرحال خشونت تا بدان حد بوده که پس از یک روز پرهیجان و شورانگیز افراد با بدنهایی خونین و خرد شده و شکسته به خانه هاشان باز می گشته اند.
از منظری دیگر این بازیها گاه سمبل مبارزه میان گروه های مختلف جامعه نیز بوده است. بازیهای رقابت آمیزی که میان مردان مجرد با مردان متاهل در می گرفته ، یا دختران بزرگسال با زنهای متاهل و … و همچنین در ایتالیا میان جوانان طبقات اشراف.
اما از قرن ۱۴ به بعد می توان برگزاری مسابقات بزرگ فوتبال را در میدانهای بزرگ شهر مشاهده کرد. بازیهای گروهی بزرگی با توپ که با استقبال تماشاگران زیاد و شور و هیجان جمعی شدیدی همراه بوده است ، طوریکه این « هیاهو و آشوب » زمامداران وقت ، ادوارد دوم ( پادشاه انگلستان ) را نیز از بهم ریختگی جامعه نگران کرده بوده و او در سال ۱۳۱۴ میلادی این بازی را ممنوع اعلام کرده است.
شاید بتوانیم از نظر جامعه شناسی چنین تحلیل کنیم که در اوایل قرن ۱۴ و در زمانی که قدرت کشیشان به بالاترین حد خویش ارتقاء می یافت و سلسله مراتب مذهبی گسترش و پیشرفت نموده بود و مذاهب از آن حالت بدوی و قبیلگی بیرون آمده بودند و دیگر تنها بازتابی از کنش جمعی افراد نبودند ، بازیهای محلی همچون فوتبال می توانست با ساختار و شکل متفاوتی آن هیجانات جمعی را به جامعه بازگرداند. همچنان که کارل دیم می گوید: « کلیه تمرینات بدنی اساسا مذهبی بوده است ».
اما در قرنهای بعد ( قرن نوزدهم ) نیز فوتبال عرصه رقابت میان گروه های کلان اجتماعی بوده است. مدارس عمومی تازه تاسیس آن دوران انگلستان ، شاهد نبرد میان فرزندان بورژواهای تازه به دوران رسیده و فرزندان اشراف زمیندار بوده که در عرصه بازیهای ورزشی نمود می یافته و بیشتر از همه در فوتبال.
در کتاب « فوتبال » عکس جالبی از آن زمانها چاپ شده که گروه زیادی از جوانان را نشان می دهد که در زمینی کوچک و جلوی یکی از دروازه ها روی هم ریخته اند و به زد و خورد مشغول اند. فوتبال در میان آنها بیشتر به جنگهای « همه علیه همه » شبیه می باشد و بازتاب درگیریهای بزرگتر در سطح جامعه بوده است.
اما در دوران معاصر با پیشرفت سرمایه داری ، گسترش رفاه و آزادی تشکل ها و افزایش گروه های مختلف اجتماعی و فرصت های مضاعف بیشتری در جهت تجلی شور جمعی انسانها ، باز هم می بینیم که محبوبیت و شهرت فوتبال همچنان حفظ شده است و حتی به کمک رسانه های ارتباط جمعی به اقصی نقاط جهان نیز گسترش یافته است.
به نظرم این پیشرفت و محبوبیت مضاعف را در دو نظرگاه متفاوت می توان بررسی کرد: یکی پیشرفت فوتبال در کشورهای توسعه یافته. و دوم پیشرفت این رشته ورزشی در کشورهای در حال توسعه.
به اعتقاد من در سرمایه داری عقلانی کشورهای توسعه یافته ، هر پدیده اجتماعی به میزانی امکان کارکرد و دوام دارد که « سود » محسوس داشته باشد. در حال حاضر در این کشورها فوتبال ابزاری است برای کسب درآمد هر چه بیشتر ، در این بازار ورزشی ، اسپانسرهای مختلف قدم پیش می گذارند ، بازیکنان با قیمت های نجومی بین تیمها انتقال می یابند ، حق پخش تلویزیونی و در آمد بلیط فروشی از تماشاگران بسیار بالاست و در نهایت فوتبال بستری است برای شرکتهای مختلف در جهت تبلیغ محصولاتشان با هزینه های هنگفت تبلیغاتی. و اگر بپذیریم که جهان سرمایه داری را سرمایه داران اداره می کنند ، در حال حاضر فوتبال یکی از علائق ویژه آنها شده است.
اما از لحاظی دیگر هم به نظر می رسد که روح و عقلانیت حاکم بر ورزش فوتبال بسیار تطابق دارد با روح و عقلانیت حاکم بر جامعه سرمایه داری ، که در آن تخصص ( مهارت ورزشی ) ، هوش ، نتیجه گرایی ، کارجمعی ثمربخش و هماهنگی اجزاء با یکدیگر بسیار اهمیت دارند.
اما در کشورهای در حال توسعه فوتبال به طریقی دیگر محبوبیت یافته است. شاید در اینجا ( کشورهایی که اغلب دموکراسی های ناقص دارند ) و با کمبود و فقر فرصت برای بروز شور جمعی شان مواجه هستند ، هنوز هم فوتبال تنها راهی است که با آن می توانند در یک روز تعطیل به ورزشگاهی بروند و در آنجا با شور تمام فریاد بزنند ، جیغ بکشند ، به هوا بپرند یا به سرو کله هم بکوبند و … و یا از لحاظی دیگر تماشای یک فوتبال زیبا از تلویزیون برای مردمی که زیر بار فشار زندگی روزانه شکسته و خرد شده اند ، فرصتی است برای استراحت ذهنی و فکری ، حتی اگر این فوتبال در آخرین ساعات شب پخش شود و احتمال هم بدهند که فردا دیر به سرکارشان برسند و احیانا اخراج هم بشوند. در اینجا فوتبال یک « مسکن اجتماعی » برای فراموشی موقت آسیب های ریشه دار جامعه است. به همین خاطر در این کشورها فوتبال به عنوان ابزاری ایده ئولوژیک در دست قدرت حاکم قرار می گیرد تا بدین وسیله اذهان عمومی از مشکلات عینی جامعه منحرف شوند و به راهی دیگر بیفتند.
منبع :
https://vista.ir/m/a/5bwub/